قسمت اول از مقاله دوم
اصطلاح مشیاح (mashiah) در این مفهوم خاص معادشناختى در کتب مقدس عبرى یافت نمىشود . کتاب اشعیاى نبى باب 45، آیه 1; کوروش دوم پادشاه ایران را "تدهین شدهى" خداوند مىخواند زیرا به وضوح وسیلهاى برگزیده از جانب خداوند بود که اجازه داد تبعیدیان بنىاسرائیل از امپراطورى بابل به بیت المقدس باز گردند . چه بسا فرد با به کارگیرى اصطلاحات متاخرتر، از لحاظ فنى، در انتساب تاریخى رویدادها، دچار خطا شده، و متون مقدسى را که عصرى طلایى در آینده، گرد هم آمدن تبعیدیان، بازگشتخاندان داوود، بازسازى بیت المقدس و معبد حضرت سلیمان، دورهى صلح که در آن گرگ و بره کنار هم قرار مىگیرند و غیره را پیش بینى مىکنند به عنوان "مسیحا باورى" توصیف کند .
این گونه است که ماهیت مسیحا باورى در دورههاى رنج و نامیدى شکل مىگیرد و شکوفا مىشود . وضعیت موجود مطلوب، نیازمند منجى نیست اما باید تداوم یافته یا تجدید شود (مثلا با آیینهاى تجدید کنندهى دورهاى یا چرخهاى) . هنگامى که وضعیت موجود کاملا نامطلوب باشد، مسیحا باورى به عنوان یکى از پاسخهاى ممکن مطرح مىشود: اطمینان به یک نظم مطلوب طبیعى، اجتماعى، و تاریخى (و این اطمینان در اسرائیل بسیار قوى بود، زیرا مبتنى بر وعدهى خداوند بود که در زمرهى تعهدات ازلى وى جاى گرفته بود) که در افق آیندهاى آرمانى خود را نشان مىدهد . همان طور که در شرحهاى انجیل به وفور یافت مىشو، قبلا در دورانهاى مذکور در انجیل وضعیت موجود عموما نامطلوب تلقى مىشد (پادشاهان ظالم و گناهکار، تجاوزات دشمن، شکستها) و در نتیجه اندیشههاى مربوط به نظم آرمانى تحت فرمانروایى آرمانى خاندان داوود شروع به تبلور کرد .
با ویران شدن نخستین معبد سلیمان (587/586 پیش از میلاد)، تبعید بابلیها، و بازگشت متعاقب به سرزمین اسرائیل تحت فرمانروایى کورش، که "اشعیاى دوم" آن واقعه را به عنوان نظام مسیحایى گرامى داشته است، گرایش به نگاه به سوى کامیابى آینده شدت یافت . اما این نجات "مسیحایى" به یاس غمانگیزى تبدیل شد . آزار و اذیتشدید تحتحکومت آنتیوخس (1) چهارم (از 175 تا 163 پیش از میلاد) فرمانرواى سلوکیه در سوریه نیز منجر به ظهور امیدهاى مسیحایى مربوط به آخرت گردید، همانگونه که کتاب دانیال که تدوین آن عموما به همان زمان بر مىگردد گواه بر آن است . اما نجات بزرگ ناشى از پیروزى مکابیان نیز، در دراز مدت، به یاسى غمانگیز تبدیل شد .
---------------------------------------------------
مقدمه
در یادداشت های قبلی مرورى بین فرهنگى بر مفهوم و عقیده مسیحاباورى در ادیان مختلف، به ویژه در مسیحیت را ارائه نمودیم، مقاله حاضر به تبیین مسیحاباورى در سنتیهود مىپردازد و مقاله سوم به ترسیم سیماى مهدویت در اسلام از دیدگاه اسلامشناسان غربى مىپردازد.
مسیحاباورى در یهودیت
اصطلاح مسیحا باورى بر نهضت، یا نظامى از عقاید و نظرات دلالت مىکند که محور آن انتظار ظهور یک مسیح (برگرفته از ، یعنى "خود تدهین شده") است . فعل عبرى مشاح mashah یعنى تدهین اشیاء یا افراد با روغن در موقع مناسب براى اهداف مقدس و علاوه بر آن براى اهداف معمول دنیوى . شکل فاعلى این واژه در مورد هر کسى که رسالتخاصى از سوى خدا داشته به کار رفته است (یعنى، فقط شامل پادشاهان یا کشیشهاى والا مقام نبوده)، گر چه واژهى تدهین شده صرفا استعارى است (پیامبران، اسقفهاى اعظم) و در نهایت، مفهوم ضمنى ناجى یا نجات دهندهاى را که در آخر زمان ظهور خواهد کرد و سلطنتخداوند، بازگشت اسرائیل، یا هر حاکمیتى را که وضعیتى آرمانى براى جهان تلقى شده استبا خود خواهد آورد، یافته است .
این گسترش معنایى خاص ناشى از این اعتقاد یهود بود که نجات نهایى اسرائیل، اگر چه ساخته و پرداخته خداوند است اما، به عهدهى سلالهاى از خاندان سلطنتى داوود بوده، به وسیلهى او تحقق خواهد یافت . او . "پسر داوود"، بهترین فرد تدهین شده پروردگار خواهد بود . به این ترتیب، واژهى مشیاح mashiah از بافتیهودى اولیهى خود، خارج شده کاربردى عمومى یافت و به گرایشها یا امیدهایى نسبتبه شخصیتى آرمانى یا از جهاتى دیگر نسبتبه نجات جامعه و جهان دلالت مىکرد . به نظر مىرسد که واژهى مسیحا باور که گاه خصلتبازگشتى دارد (نشانه بهشت گمشده یا بهشتبازیافته)، بدین معنا که بازگشت گذشته و عصر طلایى گمشده را مجسم مىکند . این واژه در موارد دیگر آرمانىتر به نظر مىرسد، به این معنا که وضعیتى تکاملى را به تصویر مىکشد که نظیر آن قبلا هرگز نبوده است ("آسمانى جدید و زمین جدید") ; مسیحا فقط روزهاى گذشته را احیا نمىکند بلکه "عصر جدید"ى را به همراه مىآورد .
ادامه دارد...
---------------------------------------------------
یادگیری از راه بینش:
کلهر (1969)با توجه به آزمایشهایی (آویزان کردن موز از سقف و حل کردن این مسئله توسط یک میمون که با گذاشتن جعبه ها بر روی هم به آنها دست پیدا کرد و...) نتیجه می گیرد که بینش عبارت است از کشف روابط بین اجزای مسئله مورد نظر . او می گوید ما ناگهان به این روابط پی می بریم، اما درک این روابط وقتی صورت می پذیرد که ما از نظر ذهنی تغییر کرده باشیم، یا مسئله را از نگاهی دیگر نگاه کنیم.
در این نظریه روانشناسی، اعتقاد بر این است یادگیری و حل مسئله نه از راه آزمایش و خطا بلکه از راه کسب بینش حاصل می شود. روانشناسان گشتالتی(روانشناسان شناخت گرا) که مدافع یادگیری از راه بینش هستند، معتقدند گه موضوعات آموزشگاهی باید با اصول بینش آموزش داده شود، نه از راه شرطی شدن. این روانشناسان یادگیری بینشی، را یادگیری اصیل می نامند. در این روش ممکن است، دانش آموز مسئله را از راه حلهای گوناگون حل کند. البته برای یاددهی از راه بینش باید در دانش آموزان ایجاد خلاقیت کنیم، که در بخشی دیگر از وبلاگ، روش ایجاد خلاقیت در دانش آموزان را توضیح داده ایم.
منبع: روانشناسی تربیتی از دکتر سیف
---------------------------------------------------
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
---------------------------------------------------