مقدمه
در یادداشت های قبلی مرورى بین فرهنگى بر مفهوم و عقیده مسیحاباورى در ادیان مختلف، به ویژه در مسیحیت را ارائه نمودیم، مقاله حاضر به تبیین مسیحاباورى در سنتیهود مىپردازد و مقاله سوم به ترسیم سیماى مهدویت در اسلام از دیدگاه اسلامشناسان غربى مىپردازد.
مسیحاباورى در یهودیت
اصطلاح مسیحا باورى بر نهضت، یا نظامى از عقاید و نظرات دلالت مىکند که محور آن انتظار ظهور یک مسیح (برگرفته از ، یعنى "خود تدهین شده") است . فعل عبرى مشاح mashah یعنى تدهین اشیاء یا افراد با روغن در موقع مناسب براى اهداف مقدس و علاوه بر آن براى اهداف معمول دنیوى . شکل فاعلى این واژه در مورد هر کسى که رسالتخاصى از سوى خدا داشته به کار رفته است (یعنى، فقط شامل پادشاهان یا کشیشهاى والا مقام نبوده)، گر چه واژهى تدهین شده صرفا استعارى است (پیامبران، اسقفهاى اعظم) و در نهایت، مفهوم ضمنى ناجى یا نجات دهندهاى را که در آخر زمان ظهور خواهد کرد و سلطنتخداوند، بازگشت اسرائیل، یا هر حاکمیتى را که وضعیتى آرمانى براى جهان تلقى شده استبا خود خواهد آورد، یافته است .
این گسترش معنایى خاص ناشى از این اعتقاد یهود بود که نجات نهایى اسرائیل، اگر چه ساخته و پرداخته خداوند است اما، به عهدهى سلالهاى از خاندان سلطنتى داوود بوده، به وسیلهى او تحقق خواهد یافت . او . "پسر داوود"، بهترین فرد تدهین شده پروردگار خواهد بود . به این ترتیب، واژهى مشیاح mashiah از بافتیهودى اولیهى خود، خارج شده کاربردى عمومى یافت و به گرایشها یا امیدهایى نسبتبه شخصیتى آرمانى یا از جهاتى دیگر نسبتبه نجات جامعه و جهان دلالت مىکرد . به نظر مىرسد که واژهى مسیحا باور که گاه خصلتبازگشتى دارد (نشانه بهشت گمشده یا بهشتبازیافته)، بدین معنا که بازگشت گذشته و عصر طلایى گمشده را مجسم مىکند . این واژه در موارد دیگر آرمانىتر به نظر مىرسد، به این معنا که وضعیتى تکاملى را به تصویر مىکشد که نظیر آن قبلا هرگز نبوده است ("آسمانى جدید و زمین جدید") ; مسیحا فقط روزهاى گذشته را احیا نمىکند بلکه "عصر جدید"ى را به همراه مىآورد .
ادامه دارد...